میخوام حرف آخرو بزنم زهره

میدونی که این من نیستم که دارم میری تو خیلی زود رفتی

اگه توی این مدت از من بدی دیدی یا اذیتت کردم منو حلال کن

خیییییییییییییییییییلی دوست دارم

بین اینهمه آدم چوبی خییییییییییییییییییییییییلی مواظب زهره من باش

...............................................................................

نظرات شما عزیزان:

zohre4

ساعت12:04---11 مرداد 1393

[وب سایت]

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست



عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود



سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او



گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای



جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای



نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی



خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن



مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم



گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم



سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی



عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم



کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد



سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت



روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی



حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود



مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.



- شعر از: مولانا

-

محمد و مونا

ساعت21:04---10 مرداد 1393

[وب سایت]

وب زیبایی داری به منم سربزن

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: